جایگاه شعر و ادب در مکران
به قلم:محمد شریفی
بلوچستان از نظر تقسیمات اولیه به دو بخش کلی تقسیم می شود.بخش سرحد و بخش مکران .مکران سرزمینی است پهناور که در دهانه دریای پارس یا خلیج فارس قرار دارد.وسعت این سرزمین در طول تاریخ به دلایل گوناگونی تغییر کرده است. منطقه ای که در ساحل دریا قرار دارد که نام ساحل نیز بر آن دریا نهاده شده بود یعنی دریا مکران.معمولا از میناب یا به روایتی از بندر عباس تا گوادر یا به روایتی دیگر تا کراچی که از شهرهای مهم پاکستان است را مکران گویند. تمام شهرهای مکران در ساحل دریا مکران یا نزدیک به آن واقع شده اند. قوم بلوچ از مهم ترین قوم های اصیل ایرانی است که در مکران سکنا گزیده بود و همواره به مکران عشق می ورزید.دلاوری ها ی این قوم اصیل ایرانی زبان زد خاص و عام بوده است.در طول تاریخ بلوچ ها از مرزهای مکران و ایران دفاع نموده و دست هر غارتگری که قصد تجاوز به این مرز و بوم را داشته قطع نموده و چشمان طمع استعمارگران را کور نموده اند.از دلاوری های چاکر شیهک بزرگ خاندان رند در قرن شانزدهم میلادی جهت پیروزی بر رقیبش گهرام بزرگ خاندان لاشار برای بدست گرفتن قدرت و حاکمیت در مکران گرفته تا شجاعت ها و دلاوری های حـــــــــــــّمل در مقابل پرتغالی ها و شجاعت خلیفه در مقابل انگلیسی ها. مطالب فوق مقدمه کوتاهی بود تا اینکه خوانندگان عزیز اندکی با اصطلاح«مکران» آشنا شوند و با این سرزمین تاریخی و قدیمی دوستی جاودانه را آغاز کنند. اما آنچه که در این مقاله به دنبال بیان آن هستیم جایگاه شعر و ادب در میان این انسان های نجیب و بزرگ است.بر خلاف تصور ایجاد شده در اذهان مردم مبنی بر بد جلوه دادن این قوم اصیل ایرانی و معرفی نمودن آن به عنوان مردمانی خشن و جنگجو، باید متذکر شوم هیچ کدام از این مطالب صحت نداشته است اگر چه چنین اتفاقاتی نیز افتاده باشد نباید آن را به حساب قوم بلوچ گذاشت و چهره این قوم را مخدوش نمود. این قوم از قدیم با ادبیات مانوس بوده و شعر تنها مونس بزرگمردان بلوچ بوده است.متاسفانه حفظ آثار شاعران نامی بلوچ در هیچ جایی ثبت و ضبط نشده و فقط به طور نقل سینه به سینه فقط تا چند نسل بعد از آنان انتقال یافته و سپس به طور کامل از بین می رفتند.ادبیات فارسی به اقسام مختلفی چون ادبیات حماسی،غنایی،تعلیمی و .....تقسیم می شود که هر شعری در فارسی جز یکی از اقسام فوق است.در میان اشعار بلوچی نیز مصادیق واضحی از این گونه ادبیات ها و اشعار به چشم می خورند.برای مثال داستان امیر نصر سامانی که یک بار قصد داشت بخارا را به مقصد هرات و بادغیس ترک کند و هنگامی که به آنجا رفت بر او بسیار خوش گذشت که به جای اینکه تابستان را در آنجا بماند به مدت چهار سال در هرات و بادغیس ماند به طوری که لشکریانش خسته بوده و قصد برگشت را داشتند لذا به نزد رودکی سمرقندی رفتند و بدو گفتند که چنان چه امیر را متقاعد کنی که بازگردد هدایایی ویژه به تو خواهیم داد.رودکی شعری سرود که دو بیت آن بدین شرح است: ای بخارا شاد باش و دیرزی میر ماه است و بخارا آسمان
میرزی تو شادمان آید همی ماه سوی آسمان آید همی
او این شعر را در مجلس امیر خواند و امیر با شنیدن این شعر تحت تاثیر قرار گرفت و برگشت . حال مصداق این داستان در ادبیات بلوچی:
مشهور است که سردار سعید خان(سیدخان)از حکام مکران جهت اخذ مالیات به بشاکرد می رود و در آنجا با بی بی فاطمه که دختر شخصی به نام زرگام یا ضرغام که از خانواده ای نجیب و بزرگ در بشکرد(بشاکرد) است ازدواج می نماید و به دلایلی نامعلوم قبل از رفتن به حجله مجبور می شود که بشکرد را ترک کرده و به مرکز حکمرانی اش بازگردد.بی بی فاطمه سخت ناراحت می شود یک سال از آن ماجرا می گذرد ولی از سردار خبری نیست.بی بی بی قرار می شود و از هجران همسرش به تنگ می آید.قاصدی به سوی ملا ابراهیم در چابهار می فرستد که با تعویذ و طلسم کاری کند که همسرش به خانه باز گردد.ملا قول می دهد که این کار را انجام بدهد اما در قبال آن هدایای نفیس و ارزشمند می طلبد که بی بی نیز قبول می کند او شعری می سراید تا سردار را تحت تاثیر قرار دهد.در قسمتی از این شعر اینگونه آمده است که:
جی سمین سرکن کوکری شنزان لعل یاکوت لولوان درنزان
تیهر ماتکوهی شمی کنزان باگین بشکردا ایر بدی درنزان
ترجمه:هان ای باد نسیم ابرها را برسان تا ببارند و قطره های خود را مانند جواهرات لعل و یاقوت و مروارید نثار کنند.از میان کوه ای سرکشیده و بلند بگذر و خود را به بشاکرد آباد و سرسبز برسان تا ابرها باریدن خود را در آنجا آغاز کنند. ملا ابراهیم شعر را با نوشتن نام بی بی فاطمه با حروف ابجد به پایان می رساند و با خواندن آن در پیشگاه حاکم مکران او را متقاعد می کند که به منزلش بازگردد و این اتفاق می افتد و ملا نیز هدایای خود را دریافت می کند.
این تنها بخشی از داستان ها و حکایت های بلوچی است که گفته شد.تعزیه خوانی همواره در ادبیات فارسی مورد توجه قرار گرفته که نمونه آن در بلوچی با نام«موتک»می باشد.شاعران مکرانی همیشه خود را در حالاتی خاص قرار می دادند و مطابق آن شعر می گفتند مثلا شاعری با تصور کردن خود به عنوان یک زندانی چنین می سراید: 1ـ اِرغام وش په هما مردان
2ـ که میلکی تو مافدی ملکَ
3ـ کارو سرو جتکش ما کشاراننت
4ـ لیره بنگِ ما مهاراننت
5ـ نه چو ما که پاد ما جیلان و گردن ما زنجیرا
6ـ جیل ورنت جیماری منی پادا
7ـ تخته ای سوهان منی جانا
ترجمه :
1ـ باران به همان مردی خوب است . 2ـ که دارای زمین و کشاورزی باشد .
3-و مشغول کارشان هستند 4ـ و دارای شترهای نر هستند .
5ـ نه مانند ما که در زندان پادر زنجیر و بند در گردن داریم .
6و7ـ زنجیرها مانند کرم خاکی پاهای من را می خورند مانند سوهانی که مشغول سوهان تخته است .
شاعر مکرانی طمع را اینگونه می بیند:
دل مپساند که نود نینت آسری ـ په فدی میل کانت و برنت گاسری ـ به طمع نودا کل ما تادابا مبند ـ که نود برنت و تن ما تاداباکشنت.
ترجمه :
ای دل این باران ها را که می بینی مپسند چون همیشه همراه ما نیستند به میل و علاقه خود می آیند و دوباره می روند به طمع باران های زودگذر در مناطق بی آب خانه نساز که بارانها می ورند ـ که بارانها می روند و تشنگی هلاکت می کند
متاسفانه قلب هایی که برای جمع آوری این اشعار می تپد بسیار کم اند.آنقدر کم که گاهی احساس هم نمی شوندو زبان و ادبیات بلوچی کاملا از یاد برده شده است.ادبیاتی که روزگارانی زبان زد خاص و عام بوده و شاعرانی بلند آوازه از آن سر بلند نموده اند . قلب دکتر عبدالغفور جهان دیده دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران و عضو هیئت علمی دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار از جمله قلب هایی است که هنوز برای حفظ و نشر ادبیات غنی بلوچی می تپد.ایشان در پیشگفتار کتاب دیوان روانبد که به دستان مبارکش جمع آوری شده و با مقدمه او می باشد چنین نگاشته اند:چه اندیشمندان و دانشمندان و نوابغ بزرگی که همراه با اندیشه و دانش و نبوغ خود بدون استفاده مانده و در خاک شدند و اطلاعات ما در باره آنان فقط در حد نام یا خاندان یا شهر آنهاست.در ادامه می نویسند که:تلاش بسیاری لازم است تا چهره این بزرگان یکی پس از دیگری از گمنامی بیرون کشیده شود و شخصیت آنها به طور شایسته متجلی گردد.آقای دکتر در این پیشگفتار به نقل از کتاب تاریخ ادبیات در ایران جلد اول ص449در باره رابعه ی قزداری که برخی آن را اولین شاعر زن فارسی می دانند چنین می نویسد:رابعه بنت کعب قزداری بلخی از شاعران معروف قرن چهرم هجری است که سخن او در لطافت و فصاحت و حسن تاثیر معروفست.حال قزدار کجاست؟قزدار که امروزه به آن هزدار یا خضدار گویند شهری است در بلوچستان که امروزه در حوزه بلوچستان پاکستان می باشد.در مورد او سخن فراوان است اما برخی براین باورند که اصل او از کج و مکران است و برخی گویند که از بلخ است لیکن در مکران ساکن و متاهل بوده است.به هر حال او از مفاخر بلوچستان و بخصوص مکران به شمار می آید.شاید سوال پیش آید که کج کجاست؟کج یا کیچ از شهرهای بزرگ مکران بوده که امروزه در بلوچستان پاکستان قرار دارد و به نام تربت معروف است.سوالی که پیش می آید این است که در چند سطر پیشین گفته بودم دیوان روانبد حال روانبد کیست؟روز هیجدهم ماه شعبان 1345هجری قمری در خانه ی مردی روحانی به نام قاضی مولوی یحیی از اهل باهوکلات از توابع شهرستان چابهار پسری به دنیا آمد که او را محمد عبدالله نام نهادند.او قرآن را نزد مادرش و کتاب های فارسی و عربی در زمینه صرف و نحو و سایر علوم را در نزد پدرش آموخت.تا سنین جوانی فقه و اصول و فلسفه و منطق و ریاضی و ادبیات آموخت و سپس به مدرسه مظهرالعلوم کراچی رفت و از اساتیدی چون مولانا علی محمد سندی که یکی از استادان محمد اقبال لاهوری بوده است فیض برد.او سپس به شهر و دیارش باز گشت.مولانا محمد عبدالله روانبد پیشنی نام کامل این بزرگوار است که او را می توان بزرگترین شاعر مکرانی معرفی نمود.مولانا به سه زبان زنده دنیا شامل:بلوچی ، فارسی و عربی شعر می گفت در حالی که او عالم دین و ریاضی دان حاذقی نیز بود.از مهم ترین آثار او می توان به:تاریخ بلوچستان،نظم القاعد والفوائد،نهرالفائض،دیوان اشعار فارسی و عربی ،دیوان اشعار بلوچی و تجریدالتجوید اشاره نمود.شعر مکران یکی از مهم ترین شاهکارهای ادبی او می باشد که بر وزن مستفعلن مستفعلن سروده شده است. در قسمتی از این شعر بسیار زیبا چنین آمده است : جی می وتی ملک کهن میر بلوچانی وطن
رشک یمن داغ ختن دوستی بس نزدیک من
همچو ساه اندار بدن پر می دل مثل چمن
شعر زیبای قلم از اشعار مولانا روانبد نیزاز شاهکارهای شعر کلاسیک بلوچ است و همواره استقبال گرمی از آن شده است.پیشنهاد می شود که هر دو شعر فوق (قلم و مکران)را با صدای ماندگار ملا کمال خان هوت (ره) از خوانندگان حماسی معاصر بلوچ گوش فرا دهید.
دکتر جهاندیده با کسب اجازه از فرزندان او آثار مولانا را که تا قبل از آن مکتوب نبودند به کتابت در آورد و چاپ می نماید و تحت عنوان دیوان روانبد به بازار عرضه نمود.خداوند توفیقی عنایت نمود که خدمت آقای دکتر جهاندیده شرف یاب شدم و از نزدیک با او به گپ و گفت پرداختم.خدا را شکر آنجا جهاندیده هایی هستند که قلبشان برای مکران می تپد اما در نزد ما چطور؟؟؟؟؟؟؟؟؟از لیردف گرفته تا میناب که جزیی از مکران اند متاسفانه زبان بلوچی در حال از بین رفتن است چه رسد به ادبیات بلوچی و ما همچنان در خواب به سر می بریم غافل از اینکه برای نسل بعدی ما واژه بلوچ و مکران واژه هایی ناملموس و نا آشنا خواهند بود.چه بسا روانبد هایی در همین مناطق خودمان زندگی می کردند که امروز از آنها بی خبریم و فقط به مطالب پوچ و بی اهمیت توجه می کنیم و ذره ای به فکر نیستیم . اصحاب قلم،تحصیل کرده ها ،وبلاگ نویس ها و همه و همه در این مناطق در بی خیالی به سر می برند. بجز اندکی که ما به جای تشویق آنها تنبیه شان هم می کنیم.نمی دانم که کی به خود می آیم اما خدا کند هر چه زود تر این امر محقق شود.از همه دانشجویان دانش آموزان و همه کسانی که این مقاله را می خوانند و دلشان برای فرهنگ و ادب اصیل مکرانی می تپد تقاضا می کنم که با جمع آوری اصطلاحات،ضرب المثل ها،حکایت ها و اشعار بلوچی این ادبیات غنی و اصیل ایرانی را حفظ نمایند.اقای دکتر جهان دیده کتاب هایی بسیار با ارزش که حاصل شانزده سال تلاش های بی وقفه ایشان بوده نوشته اند که لازم می دانم در این جا معرفی نمایم.کتاب اول ایشان در مورد اشعار بلوچی و مقایسه آن با اشعار فارسی است که در سه جلد و هر جلد آن 500صفحه یعنی کاملا در 1500صفحه نوشته شده است.کتاب دوم ایشان تحلیلی بر شعر مکران از سروده های مولانا روانبد است که با بیان تاریخچه مکران و سیر تحولات آن شعر مورد نظر را از جهات دستوری لغوی و معانی آن بررسی نموده است.کتاب سوم فرهنگ بلوچی نام دارد که ایشان بیش از سی هزار لغت و اصطلاح بلوچی را به فارسی ترجمه و توضیحات کاملی نیز ارایه کرده است.کتاب چهارم ایشان نامنامه بلوچ می باشد که در آن بیش از دو هزار نام اصیل بلوچی با توضیحات کامل نوشته شده است لازم به ذکر است که دست نوشته هر چهار کتاب فوق تحویل انتشارات جهت چاپ شده و در زیر چاپ می باشند و به محض ارایه این کتب به بازار حتما اطلاع رسانی خواهم کرد.این حقیر فقط دست نوشته های این کتب را در زمانی که خدمت استاد رسیدم ورق زدم.به امید اینکه روزی دل تمامی ما برای بلوچ و مکران و ادبیات غنی بلوچی بتپد و انشاالله شاهد پیشرفت های این قوم با حفظ سنت های قومی خود باشیم.در آخر ترجمه غزل ما بلوچین ما بلوچین ما بلوچ از سروده ای مولانا محمد عبدالله روانبد که به زبان بلوچی سروده اند را به همه خوانندگان عزیز تقدیم نموده و برای همه سلامتی و بهروزی آرزو می کنم. ما بلوچیم ما بلوچیم ما بلوچ//ما ماه و خورشید تازه طلوع کرده ی بلوچستان هستیم//ای قوم بلوچ کتاب زندگی تو از هم پاشیده و برگ هایش از هم جدا شده اند//رشته وحدت و یکپارچگی را در دست بگیر و ان را بهم بدوز//چرا از کاروان عقب مانده ای//شاهراه پیشرفت و ترقی مانند خورشید روشن و ظاهر است//همراهان دیشب صبح زود از خواب برخواسته اند و حرکت کرده اند//وزود تر از تو در منزلگاه فرود آمدند و امروز در راحتی و آرامش هستند//اما خورشید طلوع کرده و تو هنوز خواب آلوده ای و به فکر کوچ نیستی//وبار سفر تو آشفته و پراکنده است//ثمره کار و کوشش کامیابی است//چگونه می خواهی میوه انبه بچینی در صورتی که تو درخت خرما کروچ کاشته ای//اگر گوهر با ارزش و گرانبها می خواهی باید در اعماق دریا فرو روی//اگر سنگ گرانبهای لعل را طالب هستی باید کوه های سفت و سخت را از هم بشکافی//ای بلوچ روزگار خود را در خواب غفلت می گذرانی//جنس گرانبهایی چون وقت و عمر خود را اینگونه نسوزان و تباه مکن//چرا بر پیشرفت کشورهایی چون روم و شام حسرت می خوری//تو هم می توانی مثل کشورهای مترقی پیشرفت کنی و از شهر و مناطقی مانند چانپ و نکهچ روم و شام بسازی//برای اسب تازی لاغری و باریک اندام بودن عیب و عذری نیست//تو با لاغری خود بهتر بتاز و عذر و بهانه پوچ را کنار بذار//با غیرت بلوچی کمر همت خود را ببند//مانند میش سر خود را پایین نینداز،مثل قوچ برخیز و مبارزه کن//آن وقت تورا گفتن این سخن مفتخرانه می زیبد که://ما بلوچ هستیم ما بلوچ هستیم ما بلوچ//ما ماه و خورشید تازه طلوع کرده بلوچستان هستیم.
لیردف
15مهر89 شمسی
برابر با 7اکتبر 2010میلادی
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 37
بازدید هفته : 418
بازدید ماه : 626
بازدید کل : 316226
تعداد مطالب : 828
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1
<-PollItems->
|
||